Tag Archive: ایران


مدتی پیش بحثی در محافل سیاسی در مورد واژه ای در گرفت که چیزی جز یک دروغ زشت تاریخی نبود این واژه این بود: دوران طلایی امام
دوستان همه به خاطر داریم که استفاده از این واژه موجب واکنش سراسری در اینترنت شد و همه از پیر و جوان گرفته تا کودکان خردسال! در مقابل این طرز استفاده جبهه گرفتند و مطالب جالبی را در این زمینه انتشار دادند شاید جزو معدود مواردی بود که تمام جنبش سبز صرف نظر از عقاید متفاوتشان با همدیگر هم صدا شدند و اعلام کردند که آن دوره جز سیاه ترین دوران زندگیشان بوده و تا زنده هستند آن دوران تاریک را از یاد نخواهند برد! البته ما در این نوشته نمی خواهیم به نقد این گفته آقای موسوی بپردازیم فقط خواستم از این موضوع برای اثبات یک دروغ تاریخی و زشت دیگر استفاده کنم این دروغ دوم این است: دوران طلایی اسلام
البته من نمی خواهم حرف آقای موسوی را به رخش بکشم فقط داشتم مقدمه می چیدم خوب با هم از اول شروع می کنیم.
اولین سوال اینه: چرا این حرف(دوران طلایی امام) با واکنش روبرو شد؟ بهترین جواب این است : چونکه مردم و جنبش سبز به طور کامل از دوران سیاه خمینی آگاهی داشتند و کاملا با شرایط آن دوران آشنایی داشتند پس حرف یک شخص را هر چند محترم و شجاع قبول نکردند یعنی دلیل اصلی آگاهی عمومی بود وقتی بیشتر به این موضوع توجه می کنیم متوجه می شویم که با این حال هنوز هم محدود افرادی در جامعه مانند بسیجی های تندرو هستند که قلبا باور دارند که خمینی برای این مملکت سعادت آورده و این باور قلبی آن هاست و گروهی بسیار بزرگتر از گروهی که نام بردیم وجود دارد که با دورویی انقلاب اسلامی را موجب برکت جامعه می دانند یعنی با این که کاملا خبر دارند که انقلاب برای مردم کشور ما چیزی جز بدبختی و اعدام نداشته ولی به خاطر قدرت ادعا می کنند که کشور بیشرفت های زیادی نسبت به زمان شاه داشته است.
حالا وارد دوران طلایی اسلام در زمان پیامبر می شویم! دقیقا مانند دوران طلایی امام این هم یک دروغ خنده دار است ولی تفاوتش با دوران امامی این است که ۱۴۰۰ قبل تر اتفاق افتاده و از پشتوانه قوی دینی برخوردار است پس به طور طبیعی کسی آن دوران را به خاطر ندارد تا آن را برای ما تعریف کند! مانند تمام وقایع تاریخی دیگر تاریخ نگاران آن وقایع را برای ما بازگو می کنند. در طول سال های طولانی آخوندها نقش تاریخ نگاران محلی را داشته اند! آخوندها همچنین معلم بوده اند و همچنین ‎داستان سازهای معاصر ! فکر کنم واضح باشد که آخوندها به عنوان قاصدان مرگ، فرهنگ و اقتصاد معاصر و عاملان مرگ هزاران جوانان بی گناه ایرانی دلایل کافی برای تاریخ سازی و ساختن دروغ های رنگارنگ برای ادامه اقتدارشان داشته باشند وقتی بی طرفانه به موضوع نگاه می کنیم پی مبریم که در مورد فواید و دست آوردهای اسلام بسیار بزرگنمایی شده است برای بررسی کامل و دقیق این مطلب می توانید به این نوشته با عنوان: آیا اسلام برای ایران علم آورد مراجعه کنید
موفق باشید
پی نوشت: احتمالا ارتش سایبری عزیز زحمت ارسال چند تا پیام تهدید آمیز را خواهد کشید ولی خیلی جالبه که این ها بیشتر به مسأله اسم بردن از آخوندها حساسند تا انتقاد از اسلام

ارزش جان یک زن در اسلام به میزان 580 گرم طلا ، کمتر از بیضه چپ مرد است!

خوب دوستان با همدیگر جزوه کوچک قانون اساسی نظام ولایت فقیه در ایران را باز می کنیم تا با قوانین اسلامی بیشتر آشنا بشیم! البته به نظر من اگر از اون به جای کتاب جوک استفاده کنیم بهتره ! قبل از شروع کار  قانون مجازات اسلامی در ماده 297 را عینا مرور می کنیم .

ماده 297 : دیه ، قتل مرد مسلمان یکی از امور ششگانه زیر است که قاتل در انتخاب هر یک از آنها مخیر(دارای اختیار) است .

1_ یکصد شتر سالم و بدون عیب که خیلی لاغر نباشد .

2_ دویست گاو سالم و بدون عیب که خیلی لاغر نباشد .

3_ یک هزار گوسفند سالم و بدون عیب که خیلی لاغر نباشد .

4_ دویست لباس سالم و بدون عیب از حله های یمن .

5_ یک هزار دینار مسکوک سالم و غیر مغشوش که هر دینار یک مثقال شرعی طلا به وزن 18 نخود است .

6_ ده هزار درهم مسکوک سالم و غیر مغشوش که هر درهم به وزن 6/12 نخود نقره باشد .

در ادامه مقدار طلای مندرج در بالا را بر حسب گرم ، بر حسب سکه پهلوی و بر حسب انس محاسبه میکنیم .

هر 18 نخود معادل 48/3 گرم میباشد .( هر مثقال 24 نخودی 64/4 گرم است .) پس هزار سکه 18 نخودی طلا میشود 3480 گرم طلای خالص . وزن هر سکه طلای پهلوی 13598/ 8 گرم است که 322382/7 گرم طلای خالص دارد . با تقسیم مقدار طلای خالص موجود در هزار سکه طلای فرض بر مقدار طلای خالصی که در هر سکه طلای پهلوی وجود دارد ، میتوان تعداد سکه طلای پهلوی را محاسبه کرد .

میزان این دیه بر حسب انس به شرح زیر است .

تقریبا 112 انس  ً 1/31 گرم ( مقدار هر انس ) 3480 گرم وزن کل طلای خالص با توجه به مقدار انس طلای دیه ، میتوان مبلغ آن را در بازار لندن و به نرخ بین اللمل نیز حساب کرد . به طوریکه خواهیم دید ارزش جان یک زن در نظام اسلامی ، نصف این مقدار و ارزش بیضه چپ مرد دو سوم این مقدار میاشد . یعنی ارزش بیضه چپ مرد بیش از 79 سکه طلای پهلوی ( 580 گرم طلا ) از ارزش جان یک زن بیشتر است !

یکی از خنده دارترین و در عین حال ناراحت کننده ترین اصول نام برده ماده 435 آن قانون ، به شرح زیر میباشد .

ماده 435 _ قطع دو بیضه دفعتا دیه کامل و قطع بیضه چپ دو ثلث دیه و قطع بیضیه راست ، ثلث دیه را دارد .

تبصره : فرقی در حکم مزبور بین جوان و پیر و کودک و بزرگ . معلول و سالم و مانند آن نیست .

به این ترتیب در صورت مقایسه ارزش بیضیه چپ مرد با ارزش جان یک زن که دیه آن نصف دیه کامل میباشد متوجه میشویم که فقط ارزش بیضه چپ مرد به میزان یک ششم از ارزش تمام جان یک زن گرانتر است !

غالبا تاکنون در هنگام خواندن این ماده ، این مسئله مطرح می گردید که اگر فرضا یک زن و مرد به دعوا و مشاجره بپردازند و زن به نحوی به بیضه چپ مرد آسیب وارد کند ، مرد میتواند با خیال راحت زن را به قتل برساند و بعد از بازماندگان مقتوله تفاوت دیه بیضه چپ خود را مطالبه کند ! از این طریق حتی چند میلیون هم طلب کار می شود

اما هیچکس نمیتواند تصور نماید که این فرضیه غیر محتمل ، روزی در عالم واقع صورت حقیقی به خود گیرد و تحقق یابد و زنی که به تخم  آخوند ، آسیب رسانده است توسط خدای ماده روی زمین به قتل برسد ! این واقعه در ارتباط با یکی از بدبختیهای بسیار بزرگی است که بر جامعه ایران تحمیل گردیده و از نظر آخوندها موهبتی بزرگ محسوب میشد ، و آن جنگ خانمان سوز ایران و عراق است .

در جریان این جنگ هزاران زن جوان که شوهرانشان در جبهه ها کشته شده بودند برای در یافت جیره ارزنده و استفاده از دهها نوع مزایا و امتیاز از جیب مردم ایران مجبور شدند که به سوی بنیاد شهید روی آورند و از این طریق هر یک از نمایندگان خدا توانستند به هر میزان که میتوانستند این زنان و دخترا را صیغه کرده و تصاحب کنند . بهانه آخوندها هم این بود که این زنان جوان هستند و احتیاج به مرد دارند و اگر آخوند نیاز طبیعی آنها را برآورده نکند ، گناهی عظیم مرتکب خواهند شد ! چرا که موجب رواج فحشا میشود .

تعداد این زنان بیوه و نیازمندان به قدری زیاد بود که مجبور شدند در تهران جنده خانه به اسم خانه های عفاف و بنیاد ازدواج تشکیل داده و به نحوی کاملا مشروع نیازهای جنسی امت اسلام را برطرف سازند ! گفته میشود یکی از آخوندان متنفذ و وابسته به بنیاد شهید که جهت حمل سهمیه خانواده شهدا به مکه ، جرو رهبران گروه بوده ، به یکی از صیغه های زیبای خود بیش از دیگران علاقه داشته و به همین جهت تاکنون و بارها این صیغه را جزو خدمه گروه و با پرداخت مخارج بنیاد شهید به مکه برده است.

این زن ، یک دختر زیبا از شوهر شهید خود داشته که  بیست و یک ساله بود . این دختر که حاج آقا را به جای پدر خود میشناخته ، مدتی متوجه شده بود که بوسه های حاج آقا یا پدرش دیگر مانند گذشته نیست و از احساس پدری خارج شده است . وی چندین مرتبه این موضوع را به مادر خود گفته بود ، ولی مادرش باور نکرده بود .

حاج آقا در رابطه با کارهای دفتری بنیاد شهید از دخترش کمک میخواهد .یک روز صبح که حاج آقا و دختر خوانده اش در اتاقی مشغول کار بوده اند ، حاج آقا به دربان مسجد میگوید که درب مسجد را ببندد و دیگر کسی را در آن روز راه ندهد تا همه دفاتر و مدارک مرتب شوند . بعد حاج آفا وارد اتاق کار شده و درب را از داخل قفل میکند و به زور در صدد تجاوز به دخترش بر میآید و دختر هم با لگدی جانانه به میان پاهای حاج آقا کوبیده و با سرعت خود را به تراس رسانده و با گریه و فریاد دربان مسجد و مردم را به کمک طلبیده است .

معمولا اغلب مساجد در صبحها درهایشان را میبندند و کسی جز دربان و احیانا اعضای خانواده وی در آنجا نیست . به همین جهت جز سرایدار کسی در آنجا نیست تا به دختر کمک کند . دختر با التماس و خواهش از دربان درخواست کمک میکرده است . اما دربان در همان لحظه حاج آقا را میبیند که با حال زار و بدون عبا و عمامه ، در حالیکه دست راستش را در میان پاهای خود قرار داده بود از پشت سر دختر پیدا شد و با سرعت پاهای دختر را از زمین بلند کرده و او را با سراز ارتفاع به حیاط مسجد پرتاب میکند .

کمی بعد جسد بیجان دختر را همراه با حاج آقای رنگ پریده که ظاهرا و یا واقعا فریادش از درد به هوا بلند بوده و مرتب با قسم به خدایش خود را بی گناه معرفی میکرده ، با تاکسی به بیمارستان خاتم الانبیا انتقال داده میشوند .

بلافاصله دستگاهای امنییتی مشغول تحقیق میشوند و به چند نفری که کمابیش موضوع را فهمیده بودند دستور میدهند تا یک کلمه از این ماجرا به کسی چیزی نگویند و با افزودن مبلغی بر سهمیه مادر دختر از بنیاد شهید و تهدید مادر از او میخواهند تا هیچ شکایتی از حاج آقا مطرح نکند .

بعد از چند روز ماموران امنیتی پرونده بیماری حاج آقا را همراه خود او از بیمارستان خارج میکنند و با اینکه کسی از حاج آقا شکایتی نکرده بود، اما با وجود یک شاهد عینی در هنگام وقوع قتل در مسجد و چند نفر مطلع از جریان امر ( مادر دختر ، راننده تاکسی و…..) مصلحت در آن میبینند تا دادگاه ویژه روحانیت به یک درخواست رسیدگی کند !

در جریان این تصمیم دادگاه ویژه روحانیت در شرح حادثه حاج آقا اعلام میکند که : مقتوله همواره از این که مادرش صیغه من بوده ، ابراز ناخرسندی میکرده و در آن روز از من خواست که صیغه مادرش را پس بدهم . چون من این درخواست را قبول نکردم لذا بین ما مشاجره رخ داد و بعد هم دختر با گفتن این جمله که : حالا که مادرم را طلاق نمیدهی ، من هم کاری میکنم تا دیگر نتوانی کاری انجام دهی و با لگد چند بار محکم به میان پای من زده و بعد برای اینکه آبروی مرا بریزد به جلوی تراس رفته و همانطور که زلیخای گناهکار به یوسف بی گناه تهمت زد ، او هم با فریاد من بی گناه را گناهکار قلمدادکرده است .

من هم در حالیکه از شدت درد به خوب میپیچیدم و از طرفی آبروی اسلام را در خطر دیدم ، خواستم تا او را از این کار بازدارم اما نمیدانم چطور شد که دختر خودش به صحن مسجد سقوط کرد !

سرانجام دادگاه ویژه روحانیت با توجه به موافقت خود حاج آقا در مورد پرداخت دیه قتل ، او را ملزم ساخته است که دیه کامل یک زن را به مادر دختر پرداخت کند . ولی با توجه به گواهی بیمارستان و پزشکی قانونی مبنی بر اینکه بیضه چپ حاج آقا معیوب شده ؛ مادر دختر محکوم شد تا دیه بیضه چپ حاج آقا را به حاجی پرداخت کند !  اما حاج آقا از حق خدایی خود صرفنظر کرد و به دادگاه اطلاع داد که این مبلغ را به مادر دختر میبخشد !

یک نتیجه گیری جالب این می شه:                  جايگاه زن در اسلام: جائی ميان بيضه های چپ و راست يک مرد

نکته عجیب دیگر این است که فرق بیضه چپ با راست آقایان چیست که دیه چپیه 2 برابر راستیه است! شما می دونید؟